خیانتکار عاشق 3 به قلم فاطمه عبدالله زاده
پارت بیست و پنجم
زمان ارسال : ۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
چند بار پلک زدم و بیاختیار، با پارادوکسی غمگین همراه اشکهام آهسته خندیدم، اسلحهاش رو از توی جیب شلوارش بیرون آوردم و از روی جنازهاش بلند شدم.
تراولها و اسلحه رو توی جیب شلوار جینم فرو کردم و کیف نسبتاً بزرگ کنارم رو با پوشک و لباس و شیر خ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ال
40نمیدونم چرا اما دوس دارم رامتین یجوری زنده بمونه..دوس نداشتم اینطوری بمیره🤧