پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۴۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

به اطوار سوگل ریز خندیدم. قرار شد من و پندار بریم دنبال پونه، سوگل و کوهیارم باهم بیان. بعد یه جایی تو جاده ببینیم هم‌و. از سوگل تشکر کردم و بعداز خداحافظی، همراه پندار رفتیم و سوار ماشین شدیم. نتونستم بیشتر از این منتظر بمونم و همین که پندار حرکت کرد گفتم:
-پندار، شیوا چرا این طوری شده؟ چرا اون چرت و پرتا رو اومد گفت بهت مثلا؟
پندار سری به چپ و راست تکون و داد گفت:
-نمی‌دونم واق

487
110,638 تعداد بازدید
346 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دانه

    ۱۶ ساله 00

    سلام گلم رمانت خوب و بی نظیره!

    ۱ ماه پیش
  • آیرین

    00

    وای وای چرمان خوبی

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید