ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت شصت و یکم
زمان ارسال : ۴۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
روبهروی کوهیار نشستم و راجع به امیرعلی و کل اتفاقات اون روز صحبت کردیم. درآخر قرار شد از فردا بریم تا من وکالت بدم بهش و شروع کنه کارای پرونده و شکایت رو انجام بده. سوگل و پندار هم پیش ما نشستن.
سوگل با سوالی که پرسید فکرمو عجیب درگیر کرد:
-مهوا به نظرت عجیب نیست یه پسر جوون تو این سن چطوری تنها فرار کرده و اصلا خبری نیست ازش؟ حتما یکی کمکش کرده.
یکم فکر کردم و گفتم
-شاید از
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
دانه
۱۶ ساله 00گرچه رمانت عالیه اما من سعی میکنم بهت انرژی مثبت بهت بدم روژان جان