ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت بیست و یکم
زمان ارسال : ۲۸۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
سری بیخیال برای خودم تکون دادم و گفتم:
-من الآن فقط به نظافت نیاز دارم، نه فکر به معمار و معماری این خونه.
دوشی گرفتم و به اتاقم رفتم. میخواستم یهکم استراحت کنم تا بریم پیش مونس خانم. چشمامو بستم و به خواب عمیقی رفتم.
با حس اینکه یکی داره موهامو ناز میکنه چشم باز کردم. با دیدن پونه خندیدم که با حرفی که پونه زد کاملا خندهام خفه شد.
-انتظار نداشتی من باشم؟ فک
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
رها
00خیلی خوبه و اصلا خسته کننده نیست