گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۲۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
ساعت از نیمهشب گذشته بود. طوبی همچنان تسبیح میگرداند و مفاتیحالجنان در دستش بود، اما سرش را به دیوار تکیه زده و چشم بسته بود. هیچ کسی در آن چندروز درست و حسابی نخوابیده بود و حالا سکوت راهروی بیمارستان برایشان حکم لالایی را داشت.
ابراهیم علیرغم تقلایی که داشت تا مانع خوابیدنش شود، پلک روی هم گذاشت. البته مسکنهای قویای که به او تزریق شده بود هم بیتأثیر نبود.
مریم نیز سر
مریم گلی
10وقتی چیزی رو خدا بخواد حتی اگه مرگ مغزی هم باشه به صورت معجزه اتفاق می افته ،خوشحال شدم که چشمهای گیلدا بلاخره باز شد ممنون نویسنده جان