گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت پنجاه
زمان ارسال : ۲۹۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
میدانست امیرعلی هم متوجهی حقیقت شده. بنابراین بیشتر از آن آنجا نماند و از اتاق بیرون زد.
کاش پایان سرنوشت این دختر اینطوری نبود. کاش هوشیار میشد و میگفت ضاربش کیست. سپس با خانواده و همسرش که با یکبار دیدن عکس او یک دل نه صد دل عاشقش شده، به خوبی و خوشی روزگارش را میگذراند.
کاش پایان سرنوشتش اینقدر تلخ نبود...
**************
همه در راهرو نشسته بودند. ابراهیم با آنکه
مریم گلی
00برای گیلدا متأسف شدم ،نیومده داره میره ،دمت گرم نویسنده جان