پارت پنجاه و یکم

زمان ارسال : ۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

دو ساعت گذشت و کلافه از انتظار سرش را به شیشه تکیه داده بود که مهرداد در را باز کرد و سوار شد.
قبل از حرکت نگاهش از آینه‌ی بغل به پشت سر افتاد؛ ظاهراً فروغی وسیله به همراه نداشت، چون سوار اولین تاکسی شد و از کنار ماشین آن‌ها گذشت. مهرداد هم حرکت کرد و مدتی بعد جلوی ساختمان پزشکی قانونی ایستاد.
تازه از ماشین پیاده شده بودند که همان تاکسی نگه داشت و فروغی هم پیاده شد. همین که نزدیک

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.