آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت چهل و پنجم
زمان ارسال : ۶۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
تمام این افکار باز هم قوای شمیم را به ورطهی سقوط کشاند، از بیم افتادن دستش را به لبهی سنگ روشویی گرفت، آبی به صورتش زد و از سرویس بیرون آمد. نگاهی به اطراف انداخت، جمع کردن این ریختوپاش از توان فعلیاش خارج بود؛ جدا از این، عقلش میگفت که بهتر است برای گزارش به پلیس، صحنه را به هم نزند و مدارک را باقی بگذارد.
روی صندلی میز آرایش نشست و بالأخره شمارهی مهرداد را گرفت. یک... دو... س