آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت چهل و پنجم :
تمام این افکار باز هم قوای شمیم را به ورطهی سقوط کشاند، از بیم افتادن دستش را به لبهی سنگ روشویی گرفت، آبی به صورتش زد و از سرویس بیرون آمد. نگاهی به اطراف انداخت، جمع کردن این ریختوپاش از توان فعلیاش خارج بود؛ جدا از این، عقلش میگفت که بهتر است برای گزارش به پلیس، صحنه را به هم نزند و مدارک را باقی بگذارد.
روی صندلی میز آرایش نشست و بالأخره شمارهی مهرداد را گرفت. یک... دو... س
مطالعهی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۱ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.