آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت چهل و ششم :
لحظهی ورود مهرداد به اتاق و فروپاشیِ آنیاش، درست به حالِ کوهنوردی میماند که به محض فتح قله به قعر دره سقوط کرده باشد؛ همان اندازه ترسناک و تأسفبار!
جعبهی شیرینی از دستش رها شد و ناخودآگاه بو کشید. مغزش قادر به حلاجی اتفاق پیرامونش نبود، اما همهی شواهد حضور یک غریبه را در حریمش نهیب میزد؛ نامحرمی که حتی در این پریشانی هم به خوبی میتوانست بویش را استشمام کند. تیری شبی
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.