آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت چهل و دوم :
شمیم یک دستش را به نردهها گرفت و به سختی بدنش را پله به پله بالا کشید. حرکت لاکپشتوارش، ناصر را عاصی کرد و به پلهی چهارم نرسیده بود که با ضرب سنگین دستش، او را به روی پلهها کوبید. حتی سرعتعمل دستان شمیم هم نتوانست مانع از برخورد صورتش با لبهی پله شود. چیزی در دهانش خرد شد و در گوشت پشت لبش فرو رفت. خیلی زود مزهی خون به بزاقش غالب شد و کم مانده بود صبحانهای که خورده بود، بالا
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.