گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت چهل و نهم :
همون چشمها، همون فرم بینی و صورت. همون لب و دهن. چجوری ممکنه این همه شباهت؟ انگار که برادر دو قلوی گیلدا باشه.
ذهن باربد سمتِ گفتههای سمیرا کشیده شد:
"-گیلدا هم خودداریش رو از دست داد و از دهنش در رفت که دوست پسر چیه دیگه؟ اون بابامه!"
زیرچشمی نگاهی به امیرعلی که سوالی او را مینگریست، انداخت و پرسید:
-حرفی نزد؟ چیزی نگفت که از نظرت عجیب باشه و توجهت رو جلب کنه؟
امیرع
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۴۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.