آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت سی و دوم :
چند روز گذشت...
مهرداد طبق اطلاعرسانیِ کارشناس آزمایشگاه، برای تست خاکِ زمین اطراف کلاردشت، که قرار بود بعد از عید کار نظارتی آن را به عهده بگیرد، چارهای نداشت جز اینکه روزی به غیر از جمعه در محل حاضر شود؛ از این رو تعطیلی کارگران ساختمان را یک روز جلو انداخت و ظهر چهارشنبه داشت آخرین سفارشهایش را به سرکارگرش میکرد تا مهیای رفتن شود:
ـ رسول جان، بچهها فقط فردا تعطی
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.