پارت سی و یکم

زمان ارسال : ۷۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

مهرداد هم از خانه‌ی پدرش بی‌وقفه تا کرج راند و خود را به ساختمان رساند.
برخلاف هفته‌های قبل بی‌حوصله بود و به نظر می‌آمد هفته‌ی سختی پیش رو دارد؛ خصوصاً که چشم‌های گریان شمیم لحظه‌ای از خاطرش محو نمی‌شد.
آخر شب به محض رسیدن به سوییت با او تماس تصویری گرفت. علیرغم انتظارش صدای آهنگی شاد در گوشی پیچید‌ و به دنبالش چهره‌ی بشاش شمیم نمایان شد.
مهرداد متعجب از خوشی او گفت: <

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.