پارت سی

زمان ارسال : ۷ روز پیش

انیس خانم بلافاصله غذای او را کشید و به دستش سپرد. شمیم هم شالی روی سرش انداخت و همگی او را تا دم در همراهی کردند.
برای مهرداد هیچ‌چیز آزاردهنده‌تر از بغض خفته در چشمان شمیم نبود‌، اما از پدرش شرم می‌کرد و تنها به گفتن، "مراقب خودت باش!" بسنده کرد و رو به جمع گفت:
ـ مگه سفر قندهار می‌رم که اومدید بدرقه؟... برید خونه، سرما می‌خورید.
به سختی چشم و گوشش را از شمیم و زمزمه‌های زی

63
12,962 تعداد بازدید
20 تعداد نظر
39 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

مریم جاری : ۲۲ ساعت پیش

دوستان همراه در vip، اومدم با یه خبر خوش😍...

امشب علاوه بر پارت ۳۷، دو پارت ۳۸ و ۳۹ هم به عنوان هدیه براتون ارسال میشه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرید. منتظر نظراتتون هستم🌺🙏

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید