آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت بیست و هشتم
زمان ارسال : ۹ روز پیش
اگر شیفتهی مهرداد نبود، امکان نداشت با خواستهی قلبی او راه بیاید اما همین عشق، زبانش را به سکوت ترغیب کرد؛ و مهرداد برای این که کمی قلب او را نسبت به پدرش صاف کند و زمینهی آشتی را بچیند، لازم دید خاطرهی دیگری هم بگوید:
ـ حتماً یادت هست که پدرت بعد از ده بار خواستگاری رسمی و غیر رسمی، یککلام میگفت، "دخترم رو نمیدم به پسری که چهارده سال بزرگتره."... حالا خوب گوش کن تا بگم چی ش
اطلاعیه ها :
دوستان همراه در vip، اومدم با یه خبر خوش😍...
امشب علاوه بر پارت ۳۷، دو پارت ۳۸ و ۳۹ هم به عنوان هدیه براتون ارسال میشه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرید. منتظر نظراتتون هستم🌺🙏
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.