آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۱۳ روز پیش
برای چندمین بار از افسوسِ اینکه قادر نبود زمان را به عقب برگرداند و کمی بیشتر مدارا کند، آهی کشید و از فکر چند ساعت پیش و آن مهمانی کذایی بیرون آمد.
البته ذهنش فقط برای لحظهای کوتاه از آنچه پیش آمده بود، تهی میشد، زیرا که اصل دلخوریاش از حرفی بود که مهرداد در جمع خانوادهاش گفته بود و شمیم به هیچ شکلی قادر به درکِ چراییِ آن نبود. آخر مهرداد تابهحال خردهای به او نگرفته بو
اطلاعیه ها :
درود همراهان...
🔴 اگر دوست دارید کنار ما باشید اما هنوز به جمعمون اضافه نشدید، تا پایان امروز (شنبه، ۳۱ شهریور) فرصت دارید از تخفیف ویژه "آن سبو بشکست" استفاده کنید 🔴
دوستان همراه در vip، اومدم با یه خبر خوش😍...
امشب علاوه بر پارت ۳۷، دو پارت ۳۸ و ۳۹ هم به عنوان هدیه براتون ارسال میشه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرید. منتظر نظراتتون هستم🌺🙏
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.