آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت بیست و دوم
زمان ارسال : ۱۴ روز پیش
شمیم کمی به احوالش مسلط شد و در جواب کنایههای منیژه و برای خالی شدن حرصش پاسخ داد:
ـ باباتون گفتن که اینا آشغال نیستن و قابل مصرفن، پس بهجای اینکه بندازیشون سطل زباله، ببر بذار تو یخچال خونهتون و باهاشون دوبار خورشت درست کن تا اسراف نشه.
حرف کاملاً در دهانش منعقد نشده بود که آقا منصور قدمهای رفته را از دم در برگشت و دست سنگینش روی صورت شمیم نشست. ثقلِ ضربش بهقدری بود ک
اطلاعیه ها :
درود همراهان...
🔴 اگر دوست دارید کنار ما باشید اما هنوز به جمعمون اضافه نشدید، تا پایان امروز (شنبه، ۳۱ شهریور) فرصت دارید از تخفیف ویژه "آن سبو بشکست" استفاده کنید 🔴
دوستان همراه در vip، اومدم با یه خبر خوش😍...
امشب علاوه بر پارت ۳۷، دو پارت ۳۸ و ۳۹ هم به عنوان هدیه براتون ارسال میشه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرید. منتظر نظراتتون هستم🌺🙏
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
هاوژین
10داستان وقلم عالی داره دست نویسنده درد نکنه