پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۸۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

این بار هم مطمئن بود که پدر مهرداد آمده تا رودررو پسرش را بابت تنها گذاشتن همسر جوانش شماتت کند. هیچ‌کس به اندازه‌ی او از این‌که شمیم اکثر روزهای هفته تنها می‌ماند، شاکی نبود. 
هرچند شمیم اصلاً حوصله‌ی غرولندهای «آقا منصور» را نداشت، اما لبخندی روی لب نشاند و با رویی خوش به خانه فراخواندشان. و از آن‌جا که می‌دانست برای دیدن مهرداد آمده‌اند، میوه و چای جلوی‌شان گذاشت و تکه کرد

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.