ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت شصت
زمان ارسال : ۵۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
برای اینکه پندار بیشتر از این نخواد فکر چرتوپرت کنه پاشدم و همزمان که بهسمت آشپزخونه میرفتم گفتم:
-من میرم ببینم سوگل چیکار میکنه.
چون آشپزخونه کامل تو دیدرس هال بود نمیتونستم نفسمو راحت بدم بیرون. کنار سوگل رفتم و گفتم:
-چیکار میکنی؟
برگشت و گفت:
دارم وسایل صبحانه رو آماده میکنم. میشه تو سفره رو بندازی؟
باشهای گفتم و سفره رو از کنار دستش برداشت
آیرین
00قلمت عالیه