پارت هفتاد و دوم

زمان ارسال : ۱۱۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه

******
پروانه پلک هایش را از هم گشود.احساس کرختی داشت ودست وپایش هم خواب رفته بودند.همین که نگاهش را چرخاند با صورت نگران هوتن در یک سانتی متریش روبه رو شد.
_خوبی چیزیت که نشده؟
نگاهش روی دست وپای بسته‌ی هوتن افتاد .سعی کرد دست هایش را تکان دهد اما ناموفق بود،چرا که آن ها با یک طناب کاملا ضخیم به پشت سرش بسته شده بودند.
_آروم باش عزیزم.
پروانه انگشت هایش را باز وبسته کرد.نگا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • رزا

    00

    عالی مثل همیشه فرگل جون تو را خدا شما دیگه رمان را از حالت سکه ای خارج نکن بزار همین طور ما سکه ای ادامه بدیم ممنون می شم عزیزم

    ۴ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    نه از حالت سکه ای در نمیارم تا آخر رمان خیالتون راحت😍

    ۴ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    عزیییییزم بالاخره اعتراف کرد😍😍😍😍😍قلبم اکلیلی شد

    ۴ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    آخییی قربونش قلبت🥹😍🫰

    ۴ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    عزیییییزم بالاخره اعتراف کرد😍😍😍😍😍قلبم اکلیلی شد

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.