پارت هشتاد و هشتم

زمان ارسال : ۷۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 16 دقیقه

***
به اتاق خواب که بر می گردم و داوود رو همونجور ولو غرق در خواب می‌بینم حرصم در می‌یاد از اینکه گاهی وقت‌ها ریلکس بودنش اعصاب منو ریز ریز می‌کنه.لب تخت می‌نشینم و صداش می‌زنم:داوود!خوابی که هنوز پاشو باید بریم فرودگاه استقبال بابا.
صدای خواب‌آلودش بیشتر حرصم رو‌در می‌یاره
-هنوز خیلی مونده از اول صبح بالای سرمنی.
محکم روی تخت می‌کوبم و بلند می‌شم.نگاهی به ساعت می‌ک

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ساناز

    00

    ❤️🤎🧡💛💚🩵💙💜

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.