تو عاشق نبودی به قلم سمیه هرمزی
پارت هشتاد و چهارم
زمان ارسال : ۷۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
نگاه حیرونم رو که می بینه می گه:با هم یعنی.یعنی فقط امیدوارم بهم نه نگی.من نمی خوام تو رو هم از دست بدم.می دونی که خیلی دوست دارم.هوم...
زبونم به حرفی باز نمیشه.نمی دونم چی بگم.شوکه نگاهش می کنم.
-الان جوابم رو نده.این چند روز فکر کن باشه.ولی بگم نظر من تغییر نمی کنه.
-میخوای بری یه کشور غریب چی کار کنی؟
-بقیه چی کار می کنن؟می ریمکار میکنیم.من دوست دارم جایی باشم که اصلا آ
ساناز
10💙💙💙💙💙💙