پارت شصت

زمان ارسال : ۵۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

برای اینکه پندار بیشتر از این نخواد فکر چرت‌وپرت کنه پاشدم و هم‌زمان که به‌سمت آشپزخونه می‌رفتم گفتم:
-من می‌رم ببینم سوگل چیکار می‌کنه.
چون آشپزخونه کامل تو دیدرس هال بود نمی‌تونستم نفسم‌و راحت بدم بیرون. کنار سوگل رفتم و گفتم:
-چیکار می‌کنی؟
برگشت و گفت:
دارم وسایل صبحانه رو آماده می‌کنم. می‌شه تو سفره رو بندازی؟
باشه‌ای گفتم و سفره رو از کنار دستش برداشت

487
110,589 تعداد بازدید
346 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آیرین

    00

    قلمت عالیه

    ۲ ماه پیش
  • Aa

    00

    زیبا بود ممنون🌺

    ۲ ماه پیش
  • دانه

    ۱۶ ساله 00

    عالی مثل همیشه

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید