پارت سیزده

زمان ارسال : ۲۱ روز پیش

آن هفته به سرعت گذشت...

جمعه‌شب شمیم چمدان مهرداد را از مایحتاج ضروری بست، درحالی‌که بی‌تابی‌اش فراتر از انتظار مهرداد بود و ریزش بی‌وقفه‌ی اشک‌هایش اصلاً ارادی نبود.

مهرداد با تکان سر، که نشانه‌ی افسوسش بود، او را به آغوش کشید و روی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید