آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت هفتم
زمان ارسال : ۸۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
صبح روز بعد مهرداد در فاصلهای که مادر شمیم میز صبحانه را میچید، به نانوایی رفت و با چند سنگک داغ برگشت.
در حال خوردن صبحانه و خوشوبش بودند که گوشیاش زنگ خورد.
تماسگیرنده شخصی به نام «سرمدی» بود که چند ماه پیش کار ساختمانش به پای ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما