پارت دوم

زمان ارسال : ۲۰ روز پیش

یک نگاه گذرا کافی بود تا نظرش جلب شود، از این‌رو گوشی‌اش را درآورد و با کسی که ظاهراً فرزندش بود، هم‌صحبت شد:

ـ ماشین رو قفل کن و بیا بالا... حالا تو بیا، اگر نپسندیدی می‌ریم جای دیگه... بیا بابا جان، این یکی مثل قبلیا نیست.

کمی بعد د ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید