ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۵۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
این بار من گیج بودم. با کمی حرص گفتم:
-صبر کن پندار! تخت گاز داری کجا میری. من به کوهیار زنگ زدم، اما جواب نداد. بعدش تو پیش خودت چی فکر کردی؟ کوهیار همکار من و دوست منه. اگر قرار بود باهاش ملاقات عاشقانهای داشته باشم یا دلم براش تنگ بشه قطعا همون رابطهای که تو ازش حرف میزنی رو شروع نمیکردم. حالا بهم بگو دقیقا اینا رو از کجات درآوردی؟ میشه بگی منم بدونم؟!
مکثی کرد و پوفی کشید
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
م
01خودش وکیله میخواد وکیل بگیره ،کسیکه از حق خودش نتونه دفاع کنه تازه میخواد ازحقوق زنان دفاع کنه
۲ ماه پیشروژان کاردان | نویسنده رمان
☺️عزیزم یه***خودش***نمیره؟
۲ ماه پیشم
00اتفاقاالان همه احساس***بودن میکنن برای همه هم دارو تجویز میکنن دیگه یه***اگه بیماریش جدی باشه شااااااید پیش متخصص بره
۲ ماه پیشAa
00🙏💐
۲ ماه پیش
hana
00مرسی قشنگ بود🤗