ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت پنجاه و هشتم
زمان ارسال : ۵۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
غرورم رو زیر پا گذاشتم، کنار خیابون ایستادم و یه دربست گرفتم. مردد آدرس خونهی سوگل رو دادم. امیدوار بودم خونه باشه و مثل من آخرین برخوردمون رو ندید بگیره.
یک ساعتی تا اونجا راه بود؛ پس چشمامو بستم سعی کردم به هیچچیز فکر نکنم. با رسیدیم گفتن راننده چشمامو باز کردم. دست کردم تو کیفم و دیدم پول ندارم! آه از نهادم بلند شد.
رو به راننده گفتم:
-یک دقیقه صبر کنید برم پول بیارم.
لیلی
00ای شیوای بی بی سی😆😆