مهمیزهای سیاه به قلم آزاده دریکوندی
پارت هفده :
سه شنبهی هر هفته باشگاه سوارکاری... این برنامهی ثابت او بود! با یک کت مشکی دنباله دار و شلوار چسبان کِرم رنگی بر روی زین نشسته و حواسش را کاملا به اسب قهوهای اش داده بود.
تک اسبِ توی مانژ، گامهای محکم و بلند بر میداشت و سوارش با حفظ کامل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Zahra
00هممون به یکی مثل جلالی توزندگیمون نیاز داریم که ازمون تعریف کنه وهرچقدر تلخی کنیم ازپیشمون نره😥