پارت پنجاه و هفتم

زمان ارسال : ۵۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

خودم رو روی زمین کشیدم و به دیوار کنار کمد تکیه دادم. انگار هضم این حرفا خیلی سنگین بود برام. یه چیزی توی گلوم گیر کرده بود و رد نمی‌شد. نیاز داشتم یه‌کم برم بیرون و قدم بزنم. از جام بلند شدم و رفتم یه آبی به سر و صورتم بزنم، بعد آماده بشم.
تو اتاق در حال پوشیدن لباس بودم که صدای زنگ در اومد. حتما پندار و شیوا اومدن!
صدای پا نشون می‌داد که پونه رفته در رو باز کنه. سریع رفتم تو حال تا بب

486
110,473 تعداد بازدید
346 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    30

    شاید با پندار بوده؟!ممنون🙏🌺

    ۲ ماه پیش
  • م

    10

    این شیوای خائن چکار میکنه همه گولشو میخورن تازه داشتم امیدوار میشدم مهوا دیگه طرفشو نمیگیره حالانوبت پندار

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید