ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت پنجاه و هفتم
زمان ارسال : ۵۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
خودم رو روی زمین کشیدم و به دیوار کنار کمد تکیه دادم. انگار هضم این حرفا خیلی سنگین بود برام. یه چیزی توی گلوم گیر کرده بود و رد نمیشد. نیاز داشتم یهکم برم بیرون و قدم بزنم. از جام بلند شدم و رفتم یه آبی به سر و صورتم بزنم، بعد آماده بشم.
تو اتاق در حال پوشیدن لباس بودم که صدای زنگ در اومد. حتما پندار و شیوا اومدن!
صدای پا نشون میداد که پونه رفته در رو باز کنه. سریع رفتم تو حال تا بب
Aa
30شاید با پندار بوده؟!ممنون🙏🌺