پارت پنجاه و هشتم

زمان ارسال : ۵۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

غرورم رو زیر پا گذاشتم، کنار خیابون ایستادم و یه دربست گرفتم. مردد آدرس خونه‌ی سوگل رو دادم. امیدوار بودم خونه باشه و مثل من آخرین برخوردمون رو ندید بگیره.
یک ساعتی تا اونجا راه بود؛ پس چشمام‌و بستم سعی کردم به هیچ‌چیز فکر نکنم. با رسیدیم گفتن راننده چشمامو باز کردم. دست کردم تو کیفم و دیدم پول ندارم! آه از نهادم بلند شد.
رو به راننده گفتم:
-یک دقیقه صبر کنید برم پول بیارم.

486
110,538 تعداد بازدید
346 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • لیلی

    00

    ای شیوای بی بی سی😆😆

    ۲ ماه پیش
  • آیرین

    00

    عالیییی 👏👏

    ۲ ماه پیش
  • Aa

    10

    وای از دست شیوا.ممنون زیبا بود💐

    ۲ ماه پیش
  • دانه

    ۱۶ ساله 10

    عالی مثل همیشه...

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید