پارت پنجاه و ششم

زمان ارسال : ۵۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

ناباورانه صدا زدم:
-پندار!
پندار برگشت سمتم و با دیدن من دستی که بالا برده بود رو توی موهای لختش فرو کرد.
چند قدم نزدیک شدم و گفتم:
-می‌خواستی بزنیش؟!
کلافه به سمتم اومد و گفت:
-مهوا اجازه بده این موضوع رو من برای همیشه حل کنم.
بعد رو به شیوا برگشت و گفت:
-لباس بپوش بریم بیرون حرف بزنیم.
ناخواسته اخمام تو هم رفت. بیرون؟ چرا؟! اینجا نمی‌شه حرف بزنن مگه؟
صد

486
110,450 تعداد بازدید
346 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • لیلی

    00

    جادوگر شهراوز😁😁😁

    ۲ ماه پیش
  • آیرین

    00

    رمان بسیارخوبی❤

    ۲ ماه پیش
  • Aa

    10

    کاش از اول به میگفتن ممنون زیبا بود💐

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید