پارت هفتاد :

صبح از دردی که تو دستم حس می کنم چشمهام رو باز می کنم،پرده کنار رفته و نور باریکی از میون پنجره سرک می کشه.صبح قشنگیه به نظرم یا شاید بخاطر دیشبِ زیباست که صبح انقدر دلپذیره.شبی که میون صدای بارون احساس ما هم بالاخره شکوفه زد.دلم اصلا نمی خواد از جام بلند بشم.چشم می بندم و تموم‌ وقایع دیشب یکبار دیگه تو ذهنم زنده می شه؛لبخند روی لبهام نقش می بنده وقتی یادم‌می یاد دیشب برای راحت خوابیدن م

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۰۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم

    00

    ای جان🤗

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۳ ماه پیش
  • ساناز

    00

    ❤️❤️❤️❤️

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.