پارت شصت و نهم :

***
بی هدف روی تخت اتاقم‌ نشسته ام ،اینبار که ساعت رو‌نگاه می کنم میون دید تارم از گریه می بینم دقیقا دو‌ساعت از جدایی مون گذشته.دست به چشم هام می کشم و آه از سینه ی پر دردم بیرون‌می دم.چقدر زود قبول کرد جدا بشیم تا دوبار براش ناز کردم زد زیر همه چی.دستم تیر می کشه و همزمان سرم از درد.دوباره به ساعت نگاه می کنم و همین الان عقربه ی ثانیه شمار که بره روی دوازده دو ساعت و یک دقیقه می‌شه.زنگ

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۱۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ساناز

    00

    ❤️❤️❤️

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۴ ماه پیش
  • همینجوری

    00

    آخیش💘

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    😅😅😆چه آخیشی

    ۴ ماه پیش
  • مریم

    00

    😆😆😅

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.