پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۲۵۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه



مردی که از بیاره همراهمان آمده بود مداخله کرد، جلو رفت و بازوی تاته را گرفت و سمت خودش کشید.
- بس کن آراس!
با پاهایی لرزان جلو رفتم و سر پایین انداختم.
- من، من خودم اومدم، ئه‌دا تقصیری نداشت.
سمتم خم شد که همان مرد محکم عقبش کشید.
- گفتم بس کن، وضع دخترت رو نمی‌بینی؟
ئه‌دا گریان صدایش را بالا برد.
- ولش کنین! بیا بزن...بیا! مقصر منم که خواستم ماما رو بیارم ت

80
24,359 تعداد بازدید
69 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    😍

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید