تو عاشق نبودی به قلم سمیه هرمزی
پارت پنجاه و ششم :
***
وقتی فروشنده قیمت خریدهام رو می گه از فکر در می یام.پول خریدهام رو می دم .به صدای پیامک برای اینکه مبلغ کسری روچک کنم گوشی رو نگاه می کنم اما پیام از طرف افسونه که خواسته تن ماهی بخرم.متعجب میشم اما در نهایت یه دونه هم تن ماهی می خرم و سمت خونه حرکت می کنم.برای فردا و رفتن به الموت کمی خرت و پرت خریدم.این سفر رو به هیچعنوان دلم نمی خواد از دست بدم.تازگی ها فهمیدم که گشتن و حرف زدن با
مطالعهی این پارت حدودا ۱۰ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
زهرا
00عالی ممنونم