پارت پنجاه و هفتم :

-تو رو‌خدا کوتاه بیا حاج خانوم.ای بابا!شما مادری کن.بابا ما از طرف قاسم آقا اومدیم.موتورم بنزین تموم‌ کرد گذاشتیم تعمیر گاهش آدرس اینجا رو داد بریم از ننه‌ی قاسم‌ اتاق اجاره کنیم.
زن که آروم عصاشو پایین می یاره افسون سرتقم سرش رو از پشت من خم می کنه
-ننه‌ی قاسمو می خوایم.
زن باز اخمهاش تو هم می ره.سر دسته‌ی تی رو تا صورت من بالا می یاره
-من ننه‌ی قاسمم ، اگه فقط تو بودی به

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۱۱ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ستاره

    00

    😊😊😊😊

    دیروز
  • لیلا

    00

    عالی❤️

    ۲ روز پیش
  • ساناز

    10

    ❤️❤️❤️❤️

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.