پارت چهل و هفتم :

***
صبح با نور مزخرفی که از پنجره به صورتم‌ می خوره کلافه چشمهام رو باز می کنم.همینجور دراز کشیده سمت دیگه بر می گردم و داوود نیست.چند روزه واقعا از لحاظ روحی داغونم و از همه بدتر با مست کردنم‌ گند بدی زدم باز.گلوم هم هنوز درد می کنه و هیچ‌دلم‌ نمی خواد از جام بلند بشم.دوباره به پلهو‌ پشت به نورمی خوابم و زل می زنم به جای خالی مردی که بابت رفتارهای پریشبم شرمنده شم.تاوان حال خرابم رو‌

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۳۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نسترن

    10

    خیییلی عالی😘

    ۱ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیتون

    ۴ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.