گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت سی و یکم :
خیلی زود لبخندم محو و دهانم تلخ شد. خشم جای خودش را به آن شادی لحظهای داد. از خودم و فکری که به ذهنم خطور کرده بود منزجر شدم. ناخنهایم در کف دست فرو رفتند. چه فرقی میکرد مقصر کیست؟! برایم ایران یا عراق فرقی نداشت، مرزی نبود که حالا میان گیس و گیسکشی بخواهم طرف یک کدام را بگیرم. دنبال مقصر گشتن، آن همه مُرده را زنده نمیکرد. شاید اورامانات هم اگر میدانست روزی میان خودخواهی ا
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.