رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت پنجاه و نهم :
برای دومین بار دست روی زنگمیگذارد.صدای زنی از پشت در میآید:اومدم ،اومدم.
در که باز میشود با دیدن نجمه لبخند میزند:سلام ،مهمون ناخونده نمیخوای؟
نجمه مات مانده بر صورت رنگ پریدهی آیه،بر چشمان قرمز بیخوابش و نگاه پریشانش.
-آیه جان.
آیه آه میکشد:آدرس رو از خالد گرفتم اگه بذاری بیام تو.
نجمه هول از در کنار میرود.
-ببخشید شوکه شدم.بفرما قدمت سر
Narges.g
00دیروز رمانتون روشروعش کردم و ازقلم زیباتون فقط لذت می برم و بس.. قلمت مانا نویسنده عزیز 🫶🏻