رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت پنجاه و هشتم :
میان ازدحام جمعیت در سال گشتن دنبال فرشتهای زیبا سخت است.سیندرلایی که گویی جادویش تمام شده و حالا نیست که نیست.میان دخترانی که میرقصند چشم میگرداند.نیست.برای بهتر دیدن نزدیک جایگاه عروس و داماد میایستد.اینجا همه چیز خوب دیده میشود اما آن دختر نیست.نگران زمزمه میکند:«پس کجا رفتی؟».نا امید از پیدا کردنش در آنجا دوباره بیرونمیرود.باران شدت گرفته و اگر مهرآیین بیرون با
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۳۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سمیه هرمزی | نویسنده رمان
آخرش بعد کلی سختی خوشه عزیزم ممنون از همراهیتون
۴ ماه پیشمریم گلی
00این پارت خیلی احساسات رو جریحه دار می کرد خیلی قشنگ بود مثل همیشه ممتونم نویسنده جان
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
نوش نگاهتون خوشحالم که رمان رو دوست دارین
۴ ماه پیشهانا
00خیلی خوبه خسته نباشی قلمت مانا عزیزم
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ممنون ازهمراهیتون
۴ ماه پیشستاره
00بسیارزیبا💐
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
نوش نگاهتون
۴ ماه پیشراپونزل
۲۵ ساله 00خیلی خوب بود👌🏻🔥
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ممنون از همراهیتون
۴ ماه پیشآیناز
00خیلی زیبا بود....
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ممنون از همراهیتون
۴ ماه پیش....
00وای هی داره جالب تر میشه🤭🤭🤭
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ممنون از همراهیتون
۴ ماه پیشمهسا جون دلم
00ببخشید نویسنده جان منظور کوروش از رویای آشفته چی بود که به مهر آیین گفت ؟؟؟؟
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
از چیزهای عجیبی حرف زد ،سفر چند بارهی روح و بعد خب مهرآیین رودیده بود وقتی خواب می بینه و اون آشفتگی بعدش،حرفهای عجیبش.دختر رو به رویای آشفته تعبیر کرد
۴ ماه پیش
نسترن
00خیلی جالب شد. خدا کنه آخرش خوش باشه خسته نباشی نویسنده جان