پارت بیست و نهم

زمان ارسال : ۲۶۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه



چشم‌هایم که باز شد از کابوس میان حقیقت تلخ پرتاب شدم. گوسفندهایی که همگی تلف شده بودند و سگ گله‌ که روی دست‌ها کنارشان نشسته و آرام پارس می‌کرد. حلقه‌ی زن‌هایی که کنار جسد‌های به ردیف خوابیده صورت خود را چنگ می‌زدند، نمی‌توانست خواب باشد. میان جنازه‌ها چشمم دو دو می‌زد برای دیدن ماما، برای دیدن پیرزنی که هرچه به مغزم فشار می‌آوردم، نمی‌فهمیدم وقتی زیر درخت بی‌خطر گلاب

80
24,376 تعداد بازدید
69 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    چی به سر خواهرش اومده

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید