پارت سی

زمان ارسال : ۸۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

حامی کمی فکر کرد و آهسته سری با تأیید تکان داد. پاکت سیگار را از جیبش بیرون کشید و حین برداشتن یک‌نخ از آن، زیر لب گفت: باشه، شما برو... من میام.
گل از گل توران شکفت و پیشانی پسرش را بوسید. با لبخند دندان‌نمایی گفت: الهی مادر قربون دل مهربونت بره. می‌دونم مهوا دلتو شکسته، حق داری. اما به قول خودش بچگی کرده، ندونم کاری کرده. خیلی هم پشیمونه و پریشون‌احوال... با دلش راه بیا، جز تو کسی رو ند


دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    00

    چی شدمحرم امیربوده مهوا !!یعنی پنهونی***شده؟چه اعتمادی حامی به مهواداره ومهوابااین کاراش گندزده به اعتمادش بیچاره حامی وقتی بفهمه چقدرناراحت بشه

    ۲ ماه پیش
  • هدی

    00

    😲

    ۲ ماه پیش
  • محیا

    00

    امیر و مهوا محرم بودن ، پس چرا جداشدن؟ بی دلیل نبود امیر نگران مهوا بود

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    10

    محرم امیر بود و چی باعث جدایشون شد ؟هی داره جالبتر ومعمایی تر میشه ،ممنونم نگار جون🙏♥️💓♥️

    ۳ ماه پیش
  • م

    00

    بانوی پاکدامن آرش خیلی جالب بود،خوب گیریم محرم بودین اونم بدون اطلاع خانواده دیگه نباید که تمام مراحل زندگی مشترکو طی میکردی که

    ۳ ماه پیش
  • رویا

    00

    نه خیلی جالب شدپارت بعدی کجایی که چشم براهتم 😂 ممنون نویسنده عزیز❤️

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.