پارت صد و شانزده

زمان ارسال : ۶۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 18 دقیقه

رمان مونالیزا داره به پایان خودش نزدیک می‌شه! همین حالا به رمان جدید «مهمیزهای سیاه» سر بزن و هیجان رو تجربه کن💚
فریال موبایلش را به گلدان وسط میز تکیه داده بود و در حالی که به تصویر عصبی مادرش نگاه می‌کرد، کمی کره به نان تست مقابلش مالید.
- من چند بار به تو گفتم زیر بار این حرف‌ها نرو؟؟ فریال چرا گوش نمی‌دی؟
فریال شانه‌هایش را بالا انداخت و چاقوی توی دستش را روی کره گذاشت.<

1243
158,305 تعداد بازدید
6,541 تعداد نظر
123 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۵ ماه پیش

❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارت‌های این رمان دوباره به حالت وی‌آی‌پی بر می‌گردن.
با احترام
نویسنده‌ی رمان

آزاده دریکوندی : ۴ ماه پیش

🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان

آزاده دریکوندی : ۲ ماه پیش

سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚

امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • میترا

    00

    واقعا من خودم خیلی از این موارد را تجربه کردم و خیلی جاها به جای فریال گریه کردم

    ۱ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    🥲

    ۱ ماه پیش
  • مهلا

    00

    پدر دختری قشنگی داشت💜💜 دلم برا مرتضی سوخت🤣🤣💜

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    نمی‌فهمم چرا هرکسی دلشم واسه مرتضی می‌سوزه می‌خنده؟😂

    ۲ ماه پیش
  • ایلما

    00

    مرتضی اگه دزدی ماهی هارو گردن من نمیندازی یه نظری راجع بهت بدم🤣🤣حیف اعتیاد داشتی وگرنه کیس خوبی بودی برای ازدواج که برات آستین بالابزنیم ینی خیلی باحالی ومشتی هستی 😜🤨😂

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    نه مرتضی یکمی خله به نظر من😅

    ۲ ماه پیش
  • ایلما

    00

    سحر چه مادرزن و چه مادرشوهر غرغرویه خدا ب دادمعین برسه😐ولی خودمونیم عطا مهربون میشه خیلی بهش میاد🫠😁😂

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    خیلی خیلی بهش میاد🥰😍

    ۲ ماه پیش
  • رویا (دلتنگ عطا)

    00

    ولی مرتضی ام خیلی زرنگه هاااا خوب مچشون و گرفت 😂

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    سلطان مچ گیریه🤭

    ۲ ماه پیش
  • رویا (دلتنگ عطا)

    00

    این رو فاکتور بگیرید که من از گلشن بدم میاد ولی واقعا گلشن در حق مرتضی ظلم نکرده ؟ یا امین ؟ هر وقت من اینا رو دیدم داشته به مرتضی کنایه میزده منو سرشکسته کردی و با داداش کوچیکشم اصلا مهربون نبوده😑😒

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    گلشن کلا به خاطر اون مشکلاتش که به خاطر پیمان و مامانش از سر گذروند کلا خلق و خوی تندی گرفت دیگه.یه مدت قرص اعصاب می خورده توی دژاوو مگه یادت رفته به پیمان گفت؟

    ۲ ماه پیش
  • مرجان

    ۱۸ ساله 00

    عطا میرزا تو بهترین و بهتریننننن پدر دنیاییی مرد بزرررگ✨️🔥😍😆😁❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    واقعا هم بابای خوبیه😍

    ۲ ماه پیش
  • مرجان

    ۱۸ ساله 00

    الهی بمیرم من برای دل بچم مرتضی❤️ 🩹🔪😭😭😭😭 خب توروخدا آزاده جون اون دختر خوشگل مهربونه (که اسمشم مرجان😆🤣) بود رو بفرست سراغ مرتضی من دق میکنم عشقم تهنا بمونه توی اون خونه 😭😭😭😭😭😭💔❤️ 🩹🔪

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    باید تکرار کنم که یه عقاب همیشه تنهاست😎

    ۲ ماه پیش
  • هانا

    00

    دلم برا مرتضی سوخت بیچاره گناه داره .عطا هم کوتاه اومد ولی همیشه باباها عشق دختراشونن واسه اینه حسودی میکنن نسبت ب داماداشون البته این واسه اوایله بعدش کنار میان

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    پدرها به شدت نگران دخترهاشون هستن ولی خب دیگه عطا هم باید خیالش راحت باشه که یه دوماد گوگولی خوب نصیبش شده☺️

    ۲ ماه پیش
  • منیر

    00

    خداروشکر بالاخره عطا هم کوتاه اومد. 💚

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آره😍💚

    ۲ ماه پیش
  • نیلوفرسامانی

    00

    خیییلی وقت بود پدر و دختری عطا و فریال رو نداشتیم🤩🤩❤️❤️قلمت مانا عزیزدلم🤩❤️🤩❤️

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    فدای تو گوگولیِ خوش قلم😍💚

    ۲ ماه پیش
  • نیلوفر سامانی

    00

    ای خداااا طفلی مرتضی🥲🥲🥲 واقعا حس بدیه که فکر کنی به زودی تنها میشی🥲🥲

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    واقعا حس بدیه🥲 این همه با همه‌شون در می‌افتاد الان که فکر می‌کنه قراره تنها بشه ناراحته💔

    ۲ ماه پیش
  • مریم گلی

    01

    عطا بلاخره کوتاه اومد ولی سحر هنوز نیشوکنایه شو داره ،دلم یه لحظه برای مرتضی خیلی سوخت ،بیچاره گلشن تا ابد باید سرکوفت سطح طبقاتی شو از سحر بخوره ،این زن به عاشقی کردنهای پسرش هم حسادت می کنه ،ممنونم

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    واقعا از اون دسته مادر هاست که از عاشق بودن پسرشون خوشش نمیاد☹️ بعد انتظار داره داماد تو مشت دخترش باشه😐

    ۲ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    ازعطامیترسیدیم ولی بازم بامهربونی از دلشون درمیاره ولی این سحر که هیچی حسابش نکردیم وااااقعاااا مغز واسمون نذاشته ،چقد آخه تفلونی تو😒 آخ صدای قلب مرتضی تا اینجا اومد طفلی حسادت میکنه ب همه🥺🥺

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    سحر واقعا حرفاش آزار دهنده‌اس🥲 مرتضی هم نگران نباش یه عقاب همیشه تنهاست

    ۲ ماه پیش
  • آمینا

    10

    آخ جون عطا کوتاه اومده یه روی خوش نشون داد🥰🥰🥰مرتضی تنها شده به یارو جفت🥲وای خدایا چقدر تحمل کردن سحر سخته واقعا🤨🤐

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    عطا مهربونهههههه😍😍 درسته اخلاقش تنده ولی قلبش قلب گنجشکه🥰

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.