قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت صد و هشتاد و هفتم
زمان ارسال : ۶۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
اخمش باز شد.
گفتم:
- اصلاً مغزم کار نمیکرد چی بگم. از کجا فوری این رو پیدا کردی داداشمی؟
باز اخم کرد، این بار غلیظتر.
- من داداشت نیستم، قبلاً هم بهت گفته بودم. شاید یه جاهایی لازم بشه بقیه رو گول بزنم ولی خوشم نمیآد اینطوری باهام حرف بزنی.
- خب حالا، انگار چی گفتم! فردا میتونیم خونه پیدا کنیم؟
سر تکان داد.
- میتونیم،
فاطمه
10علی خیلی خوبه😊 نویسنده جان خیلی ممنونم بابت قلم روان و قشنگت 🌺🌺هرچند که تاالان هرچی نظر دادم جواب ندادی