پارت صد و هشتاد و یکم

زمان ارسال : ۶۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه


غرق شده بودم در گلدوزی، تنها کاری که در این چند روز مرا از فکر زندگی تلخم، نامردی شمس و بقیه‌ی اتفاقات ناخوشایندی که از سر گذارنده بودم دور می‌کرد.

تا قبل از آن روز که نرگس را دیده بودیم، انگار امید پیدا کردن شمس و محبت او مرا سرپا نگه داشته بود و وقتی این رشته قطع شده بود، من یک مرده‌ی متحرک بودم.

روز اول به زور خودم را وادار کرده بودم که سراغ بساط گلدوزی بروم، صرفا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سارا

    20

    امان از این تابان که حرفای علی رو گوش نمیده 😂😐

    ۲ ماه پیش
  • فرناز نخعی | نویسنده رمان

    😅🥰 دختر مستقلیه

    ۲ ماه پیش
  • مریم گلی

    20

    امان از این خاله زنک های فضول

    ۲ ماه پیش
  • فرناز نخعی | نویسنده رمان

    👌🏻🤣😘

    ۲ ماه پیش
  • ساناز

    10

    ❤️❤️❤️❤️

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.