پارت صد و شصت و هفتم

زمان ارسال : ۸۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه



سر تکان دادم.

- باشه، ولی خدا کنه دیگه مجبور نشیم جدا شیم. هم نگران خودت بودم هم دلشوره داشتم که اگه نیومدی شب باید کجا بمونم.

با جدیت سر تکان داد.

- من برنامه‌هایی داشتم که تا شب یه جای امن داشته باشیم اما جریان خونه‌ی کاشانی همه رو به هم زد. الان باید امشب رو یه جا بگذرونیم، فردا بریم سر کارهامون.

- کجا بریم؟ دیگه هیچ‌جا رو نداریم.

بلند

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.