پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۲۳۴ روز پیش

ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺍﺣﺴـﺎﺱ ﮐﺮﺩ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺁﻥ ﺳـﻪﻧﻔﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩﺷـﺎﻥ ﻓﮑﺮ

ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﺳــﺖ ﮐﻪ ﺗﺎﺑﻪﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺼــﺎﺣﺒﻪ

ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳـﺖ. ﺍﻓﺘﻀـﺎﺡ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﺸـﺴـﺖ ﮐﻴﻒ ﺍﺯ ﺩﺳـﺘﺶ ﺭﻫﺎ

ﺷـﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺤﺘﻮﻳﺎﺕ ﺁﻥ ﮐﻒ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻳﺨﺖ. ﻧﻔﺴـﺶ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻴﺮﻭﻥ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید