پارت هشتاد و هفتم

زمان ارسال : ۵۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

وحید با صورتی تیره از خشم و چشمانی سرخ و دریده به سویش تنوره کشید. پرستو میان شان قرار گرفت. دست روی قلب پر تپش وحید گذاشت و به آرامش دعوتش کرد: آروم باش وحید جان. از رو حسادت مزخرف گفته. تو آروم باش لطفاً.
پروا پشت پرستو سنگر گرفته بود. ترس بر وجودش چیره بود و نگاه نادمش به کفش هایش که اخطار وحید را شنید: بار آخرت باشه چشماتو می بندی و دهنتو باز می کنی. اونا آرزوشونه جای تو باشن. زود برو خو

68
22,088 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
104 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید