شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت هفتاد
زمان ارسال : ۷۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
هانتر با لذت تکیه به صندلی زد و دست به سینه شد. اشاره ای به بطری کرد و گفت:
-می خوای از کجا شروع کنم؟ هان؟ مثلا از قسمتی که دخترای مردم رو بدبخت می کردی و با عکس و فیلم هایی که ازشون می گرفتی دائم و دائم تهدیدشون می کردی.
رو به رو من چ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Asal
00عالی